نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

نگاهی بر طوبا و معنای شب، نوشته‌ی شهرنوش پارسی‌پور
     1386-04-09– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
   


 

شهرزاد نیوز: "طوبا و معنای شب" یکی از رمان‌های مطرح دهه‌ی شصت است که شهرنوش پارسی‌پور پس از آزادی از زندان سیاسی پنج‌ساله آن را نگاشت. کل رمان مشکلات زنان و حصارهای تنگ اجتماعی، خانوادگی و ذهنی آنان را از دوران مظفرالدین شاه تا کودتای پس از 1332 به‌تصویر می‌کشد. رمانی که چندین دهه و نسل را دربرمی‌گیرد و به بسیاری از مسائل سیاسی این برهه‌ی زمانی نیز اشاره می‌کند، اما بیش از هر چیز به زنان در فرهنگ مردسالارانه‌ی جامعه‌ی ایران می‌پردازد.

 

داستان با بارش سه‌روزه‌ی باران پس از هفت سال خشکسالی آغاز می‌شود و تصویر طبیعت باغچه و خاک که از "اسارت رویای آب اینک در رحمت آب غرق" می‌گردد. طبیعت در این داستان نیز مانند دیگر داستان‌های پارسی‌پور روح دارد و نویسنده آنقدر به‌طبیعت جان می‌دهد که گویی درختان باغ دارای شخصیت‌اند و روح‌شان با ارواح شخصیت‌های داستانی درهم‌تنیده‌اند.

 

راوی دانای کل "طوبا و معنای شب" از همان جمله‌ی نخست رمان همدلی شخصیت اصلی داستان یعنی طوبا را با طبیعت در خالی کردن آب حوض خانه به‌تصویر می‌کشد. حسی که در دومین پاراگراف رمان مورد یورش فرهنگ‌ تنگ‌نظرانه‌ی پیرامونش قرار می‌گیرد، هنگامی‌که به او گفته می شود که کار خوبی نیست، نیمه‌لخت حوض را بشوید. و "دیگر کار اما به دلش نمی‌چسبید." (ص10)

 

حاجی پدر طوبا با پی‌بردن ناگهانی خود به گِرد بودن زمین، به کوچکی و حقارت خود در این جهان عظیم پی‌‌می‌برد و نیز اینکه زمین در خوابی بی‌جنبش نبوده، بلکه "همیشه بیدار، دیوانه‌وار به دور خود می‌چرخید." و این آگاهی تحولی عظیمی در وی بوجود می‌آورد، چراکه زمین نماد زن است و برداشت جدیدی را از زن به حاجی می‌دهد. "بله زمین گرد است، زنان می‌اندیشند و بزودی بی‌حیا خواهند شد." (ص26) و در ادامه حاجی با خود می‌اندیشد: "همین‌طور است، بمحض آنکه کشف کنند صاحب فکرند خاشاک به هوا بلند می‌کنند." آسمان و هوا نماد مرد است و زنی که بیاندیشد به مرد خاشاک پرتاب می‌کند و به جای کُرنش در برابر مرد، جلویش می‌ایستد. اگر این تحول در حاجی خشونتی به زن برمی‌انگیزاند، اما سبب می‌گردد که حاجی به دخترش سواد بیاموزد.

 

طوبا یازده‌ساله است که پدرش فوت می‌کند و در چهارده‌سالگی به همسری حاجی‌محمود پنجاه ‌و سه ساله، سرپرست امور خارج از خانه درمی‌آید. چرا که وی از مادرش خواستگاری می‌کند و مادر به خواستگاری دیگر دل داده است و طوبا که از دل‌دادگی مادر آگاهی دارد، در عالم کودکی با ازدواج خود به‌کمک مادر می‌شتابد. در هجده سالگی حاجی محمود او را طلاق می‌دهد و به او رهایی می‌بخشد. در تمام این چهارسال طوبا به جای محبت از همسر سالخورده‌اش تنها زخم زبان می‌شنود، چراکه طوبا به‌عنوان نماد خشکسالی در خانه‌اش نگریسته می‌شود.

 

طوبای 18 ساله که اعتصاب غذا کرده، طلاق داده می‌شود و زندگی تازه‌ای می‌آغازد. اما هنوز چهارماهی نگذشته که به ‌ازدواج شازده‌ی خوش‌گذرانی در‌می‌آید و چهار فرزند به‌دنیا می‌آورد که در طول داستان خواننده تنها در جریان زندگی دختر کوچک وی مونس قرار می‌گیرد، چراکه دو دختر بزرگتر سریع ازدواج می‌کنند و اشاره‌ای بیش به آنان نمی‌شود. پسرش نیز تجسم زوال پادشاهی قاجار و حسرت و آرزوهای بربادرفته‌ است.

 

شازده همسر دومی برمی‌گزیند که تنها چهارده سال دارد. طوبای سی‌ساله دل‌شکسته از شازده جدا می‌شود. شاهزاده‌ای که تنها فقر برای او به ارمغان آورده بود و او باید به تنهایی خرج خود و چهار فرزندش را به دوش می‌کشید. به اضافه‌ی خاله‌ی دیوانه‌اش و مادر اسماعیل که او نیز حواس درستی ندارد. اسماعیل پسر یتیمی که در خانه‌ی طوبا نوکرمآب بزرگ می‌شود به تحصیل می‌پردازد و برای خود جایگاه اجتماعی بالایی به دست می‌آورد. به مونس دل می‌دهد و داماد طوبا می‌شود. اسماعیل روشنفکری است که از فردیت سرکوب‌شده‌ی زن در طول تاریخ می‌گوید. سرکوبی تلخ و دردناک که جرأت اندیشیدن را از زن سلب می‌کند، بنابراین زن به صداهای درونش که به او الهام می‌شوند گوش فرا می‌دهد تا مجبور نباشد که خود را به خطر انداخته و بیاندیشد.

خواهر اسماعیل ستاره در همان اوان مهاجرت به تهران و به خانه‌ی او به دست دایی‌اش کشته می‌شود، چراکه هنگام حمله‌ی قزاق‌ها به خانه‌شان در تبریز مورد تجاوز چندین مرد قرار گرفته و چون آبستن بوده، باید کشته می‌شده! طوبا او را زیر درخت انار چال می‌کند تا چهل سال بعد دخترخوانده‌ی مونس را زیر همان درخت چال کند که باز آبستن است اما در درگیری‌های چریکی کشته شده است.

 

طوبا که همواره از کودکی آرزو داشت تا پی خدا برود، آنچنان در پیله‌ی تنگ زندگی زناشویی و بچه‌داری غرق می‌شود، آنچنان در نظرات این و آن خودش را می‌بیند، به قدری با نگاه دیگران اطرافش را می‌نگرد و در دایره‌ی تنگ خانه گرفتار است و به دور از وقایع جهان که یک روز که بیرون از خانه عواقب جنگ را در هیبت قحطی، گرسنگی، وبا و مرگ می‌بیند، به‌ناگهان متحول می‌شود.

باز شدن فضا برای زنان، رگه‌های تجدد که فضای جدیدی را خصوصا برای زنان به ارمغان دارد و نیز نخستین تجربه‌های عاشقانه‌ی زنان با وجود تابو بودن عشق و عاشقی برای زن در شخصیت مونس تجسم می‌یابد که خود حکایت از آغاز فصلی نو است.

 

در پایان باید اشاره کرد که رمان از پیوستگی اجزا و یکدستی برخوردار نیست و شخصیت‌های سمبلیکی چون شاهزاده گیل و لیلا نتوانسته‌اند در تار و پود داستان بتنند و به‌شکلی موازی و نمادین در روند داستان جلوه می‌کنند و بخش‌هایی از داستان را در ابهام فرومی‌برند.

شاهزاده گیل به‌نظر تجسم تظلم مردسالانه و طبقاتی است که خود به پوسیدگی خود پی برده است و همسرش لیلا زن اثیری و لکاته‌ی "بوف کور" را در خود دارد و گویی که همان جسد تکه‌تکه‌ی داخل چمدان بوف کور است. (ر.ک.ص257ـ 260) شاهزاده گیل هربار فردای روز مرگ دختران به طوبا می‌گوید که می‌خواهد زنش لیلا را بکشد. و طوبا در پایان داستان پس از انکه انارهایی را که بار حقیقت دارند، در میان مردم پخش می‌کند تا مزه‌ی حقیقت را بچشند و برای او بازگو کنند، با لیلایی که خود را کشته از ریشه‌ی درخت انار عبور می‌کند و به عمق تاریکی و سکوت، عمق مرگ، فرومی‌رود.

 

شمارگان داده شده در متن همه از رمان طوبا و معنای شب، شهرنوش پارسی‌پور، چاپ سوم، پاییز 1368، انتشارات اسپرک، می‌باشند.

 

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=423