یک مقایسهی
قابل تأمل
آقای
عمادالدين باقی
در تاریخ
چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۲در
سایت
«امروز»
مقالهای تحت عنوان "آمار قربانیان انقلاب" منتشر
کردهاند که بسیار قابل تعمق است. اگر اشتباه نکنم، چنین آماری برای نخستین
بار ارایه میگردد و ارقام این آمار نشان میدهد که رهبران انقلاب اسلامی
تا چه اندازه در ارقام جانباختگان انقلاب غلو کردهاند و این ارقام را تا
حدود 20 برابر بالا بردهاند. وی مینویسد:
"آيتالله
خميني در ابتداي پيروزي انقلاب اعلام كرد: اين انقلاب با بيش از
شصت هزار شهيد به ثمر نشسته است."
در حالی که "تعداد
قربانيان انقلاب در سالهای 42 تا 57 بالغ بر 3164 تن ميگردد. از
اين تعداد 2781 نفر شهداي
انقلاب در سال 57 ـ 1356 در تمام كشور است."
آقای باقی به مبالغهی جانباختگان روز 15 خرداد 1342 نیز میپردازد:
"از
اين تعداد 32 شهيد متعلق به روز 15 خرداد 1342 در 19 نقطه مختلف تهران
است كه همگي مذكر بودند و عمده آنها در جنوب شهر واقع ميشد."
این ارقام 32 نفره ابتدا صدها و بعدها حتی به 15000 نفر نیز میرسند.
چیزی که توجه مرا در این مقاله بیش از هرچیز به خود جلب کرد، نه بُعد این
مبالغه (که البته در فرهنگ ما جای بهسزایی دارد)، بلکه مقایسهی کل
جانباختگان سالهای 42 تا 57 با کشتار دستهجمعی زندانیان تنها در تابستان
و خصوصا در ماه شهریور 1367 در جمهوری اسلامی است. در مدت کوتاه دو تا سه
ماه هزاران نفر به فرمان خمینی در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شدند که
از این هزاران نفر یک لیست 4482 نفری در کتابی تحت عنوان "آنان که گفتند
نه" به چاپ رسیده است، در اینجا باید اذعان داشت که بسیاری از اسامی هنوز
در این لیست ثبت نشدهاند و ارقام واقعی احتمالا تعداد بیشتری را
دربرمیگیرد.
با یک مقایسهی سرانگشتی میتوان نتیجه گرفت که قربانیان زندانهای جمهوری
اسلامی تنها در تابستان سال 67 حدود دو برابر قربانیان انقلاب 57 میباشند.
جانباختگانی که سالهای سال بر کشتار فجیعانه و گورهای دسته جمعیشان مهر
سکوت خورده بود. پنهان کردن فاجعهای چنین بزرگ و گذشتن از کشتار هزاران
نفر بهراحتی و بیهیچ اشاره و یا درج آن در رسانههای گروهی، نشانگر
سانسور شدید این رسانهها و نیز عمق و گسترهی فجایع رژیمی است که سالهای
سال به کشتار بیرحمانهی مخالفان خود دست یازیده است. هنوز از ارقام کشتار
سالهای نخستین 60 بیخبریم. سالهای کشتار عریان در خیابان و در زندان.
کشتار جوانان و نوجوانانی که در همان شب دستگیری به جوخههای اعدام سپرده
شدند. نوجوانانی پانزده شانزده ساله که جرمی جز پخش اعلامیه نداشتند و
هنوز معنای زندان را نمیدانستند و درکی ملموس از مرگ نداشتند. هنوز از
ارقام جانباختگانی که نام واقعی خود را به هنگام دستگیری فاش نکرده بودند،
چیزی در دست نیست و نیز از کسانی که پس از آزادی در زندان بزرگ جمهوری
اسلامی دست به خودکشی زدند. هنوز عمق فجایع بر هیچکس جز همان حاکمان مستبد
آشکار نیست، اما همین ارقام مدت محدود نشانگر آن است که جمهوری اسلامی تنها
در یک تابستان به اندازهی دو انقلاب از ملت ایران قربانی گرفته است.
نوشین شاهرخی31.07.03 |