نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

روند تحولات جنبش دانشجویی
   1387-09-26– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
   


جنبش دانشجویی در ایران پس از انقلاب فرهنگی اُفت و خیزهای بسیار داشته است. اُفت از این نظر که بسیاری از دانشجویان فعال در دهه‌ی شصت اعدام، زندانی و یا اخراج شدند.
اما مشکل تنها فقدان این دانشجویان پس از بازگشایی دانشگاه‌ها نبود، بلکه جمهوری اسلامی تلاش کرد که با سهمیه‌بندی دانشگاه‌ها و قدرتمند کردن انجمن‌های اسلامی و دیگر تشکل‌های دولتی دانشجویی، جنبش دانشجویی را مهار کند و از درون دانشگاه، از یک‌سو با قوانین خشن و از سوی دیگر با وجود دانشجویان حزب‌الهی، دهان دانشجویان را ببندد.

خیزش دوباره

دهه‌ی سیاه شصت اما گذشت، دهه‌ی هفتاد با نسلی تازه به بار نشست و دهه‌ی هشتاد میوه داد.

اندیشه و جنبش در نهاد دانشگاه تنیده است و تغییر را حتی در انجمن‌های وابسته به دولت می‌توان دید. انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت نیز که همواره نگاه‌شان به بالا بود، پس از وقایع تیر 78 و اوج مبارزات دانشجویی دهه‌ی هفتاد، به حمایت از شعارهای مستقل دانشجویی پرداختند و تا حدودی از دولت عبور کردند و چرخشی در مواضعشان بوجود آمد.

در سال‌های اخیر اما جنبش‌های خودجوش دانشجویی بیشترین نقش را داشته‌اند. رهبران اصلاح‌طلب گذشته دیگر چندان نفوذی بر این جنبش‌ها ندارند و در حرکت‌های خودجوش دانشجویی استحاله شده‌اند و شعارها رنگی دیگر گرفته‌اند.

جنبش دانشجویی ایران دوباره به بستر رودی بازمی‌گردد که تا پیش از بسته شدن دانشگاه‌ در سال 59 بر آن جاری بود، چراکه این جنبش ـ چه در زمان شاه و چه در جمهوری اسلامی ـ سیاسی‌ترین جنبش ایران بوده است. بنابراین شعارهایی چون: مرگ بر دیکتاتور؛ جنبش دانشجویی آماده‌ی قیام است؛ آزادی و برابری، همواره در اشکال گوناگون مطرح بوده‌اند، هرچند که دانشجویان با طرح این شعارها جانشان را به خطر انداخته‌اند.

برابرخواهی جنسی

هر چند که دولت می‌کوشد که با پایین آوردن کمیت زنان دانشجو و یا با ترفندهایی چون بومی‌گزینی هم از رشد جنبش زنان بکاهد و هم با گزینش بومی دختران آنان را در دو جبهه‌ی اجتماع و خانواده تحت کنترل قرار دهد و این‌گونه جنبش دانشجویی را به اٌفت بکشد، اما در سال‌های اخیر ما شاهد رویداد فرخنده‌ای در جنبش‌ دانشجویی، یعنی برجسته‌شدن شعار برابرخواهی جنسی هستیم.

هنگامی که بر اساس آمار بیش از 60 درصد دانشجویان را زنان تشکیل می‌دهند، تأثیر کمّی و کیفی آن در اعتراضات دانشجویی بازتاب می‌یابد. آن هم در شرایطی که زنان از آغاز سر کار آمدن جمهوری‌اسلامی از ابتدایی‌ترین آزادی‌های انسانی محرومند و همواره با ابزارها و تشکل‌ها و اشکال گوناگون برای دستیابی به حقوق انسانی خود مبارزه کرده‌اند.

اینکه در حال حاضر شعارهای زنان به شعارهای مطرح جنبش دانشجویی تبدیل شده، باید در مبارزات زنان دانشجویی جُست که پابه‌پای مردان دانشجو در اعتراضات شرکت کرده‌اند، اما از خواسته‌های جنسی خود نگذشته‌اند، بلکه آن را جزئی جدایی‌ناپدیر از خواسته‌های دانشجویان دیده‌اند و دادخواهی سیاسی را از دادخواهی جنسی جدا نکرده و همه‌ی این بی‌عدالتی‌ها را ابعادی گونه‌گون از استبداد سیاسی ـ فرهنگی دانسته‌اند که مبارزه برای یکی از مبارزه برای دیگری جدا نیست!

"ما زن و مرد جنگیم"

شعارهای دانشجویان در 16 آذر: "جنبش دانشجویی متحد جنبش کارگری و زنان"، "رهایی زن، رهایی جامعه"، شعارهایی هستند که همبستگی و رهایی زن را خواهانند. اما شعار: "ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم" شعاری است که زن و مرد را در مبارزه برای احقاق خواسته‌ها در کنار و دوشادوش هم قرار می‌دهد. اگر واژه‌ی نازیبای "جنگ" را کنار بگذاریم، مبارزه‌ای که بر "ما" به عنوان دو جنس مبارز تأکید می‌ورزد، در این جامعه‌ی زن‌ستیز زیباست!

ضرورت اتحاد جنبش‌ها

جنبش دانشجویی بر اساس اصل عدالت‌خواهی خود همواره با طبقات زحمتکش و کارگر همبستگی خود را اعلام کرده است. اما باید اشاره کرد که جنبش‌های اجتماعی در ایران در مرحله‌ی عمل تنها در هنگام انقلاب 57 بود که با یکدیگر هماهنگ شدند و پس از آن بارها و بارها جنبش‌هایی از سوی کارگران، معلمان، دانشجویان و زنان به وقوع پیوستند که چون در اعتراض خود تنها بودند، نتوانستند به بار بنشینند.

رویکرد پشتیبانی جنبش‌ دانشجویی از زنان را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که دیگر جنبش‌ها نیز در کنار هم و اتحاد و پذیرش حق دیگری به همسبتگی دست یابند و بتوانند با نیرو و همکاری یکدیگر اعتراضات گسترده‌ای را علیه ستم و بی‌حقوقی همه‌ی اقشار جامعه تشکیل دهند. از تفاوت و بی‌عدالتی جنسی گرفته تا حق اقلیت‌های مذهبی و قومی و نیز فقدان عدالت اقتصادی، شکاف بی‌سابقه‌ی طبقاتی و فقری که بیداد می‌کند.

اوج‌گیری جنبش خودجوش دانشجویی

تنها در سال گذشته 210 تجمع و تحصن اعتراضی دانشجویی برگزار شده است. در این تجمعات ما شاهد کشتار، دستگیری و یا اخراج دانشجویان بوده‌ایم. اما این سرکوب و فشار باعث رکود این جنبش نشده، بلکه دانشجویان با آگاهی به خطرات جانی همچنان در این جنبش شرکت می‌کنند.

این حرکت‌های خودجوش که حدود 10 درصد دانشجویان را دربر می‌گیرد، بستری است برای شکل‌گیری انجمن‌های مستقل دانشجویی تا گسترده‌، سازمان‌یافته‌ و سراسری عمل کنند.

برخلاف قوچانی که جنبش دانشجویی را محتوم و ایدئولوژیک می‌خواند و تنها بر دانشگاه درود می‌فرستد، باید به دانشگاه بدون جنبش دانشجویی بدرود گفت و برعکس، جنبش دانشجویی گسترده را در جامعه‌ی استبدادزده‌ی ما رویدادی فرخنده دانست.

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1344