نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

پای صحبت حانواده های بازماندگان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای
   1387-09-18– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
   


روز 6 دسامبر در کارگاه ایرانیان شهر هانوفر آلمان، یاد جانباختگان قتل‌های زنجیره‌ای در دهه‌ی هفتاد و بویژه در پاییز 77 زنده گشت. در این مراسم که حدود دویست نفر از ایرانیان شهر در آن شرکت داشتند، حضور جوانان بسیار گسترده بود. برنامه سر ساعت 6 بعدازظهر که اعلام شده بود، شروع شد که نقطه‌ی عطفی است در مراسم‌ ایرانیان.

سه‌دهه مبارزه در تصویر
پیش از شروع و در ادامه‌ی برنامه تصویرها و فیلم‌هایی از مقطع انقلاب نمایش داده ‌شد. در این تصویرها جنبش زنان، کارگران، دانشجویان، کردستان و سرکوب و کشتار اپوزیسیون، کشتار دهه‌ی شصت، گورستان خاوران و نیز تک‌تک جان‌باختگان قتل‌های زنجیره‌ای تجسم می‌یافت. پایان‌بخش این تصویرها تکه‌هایی از فیلم خاک‌سپاری محمدجعفر پوینده و محمد مختاری بود که به وسیله‌ی سرور صاحبی تهیه شده بود.
 
زندگی و خروش درون
برنامه با ویولون نادر صابر آغاز شد. وی در طول برنامه سه قطعه‌ی زیبا به نام‌های "خروش درون"، "جریان زندگی" و "مرا ببوس" اجرا کرد.

آغازی خسته‌کننده
نخستین سخنران برنامه نواز مصلی‌نژاد از ظلم و درد و ستم در طول تاریخ ایران سخن گفت. وی گریزی به حلاج، نسیمی، صوراسرافیل، گلسرخی و حتی ستاره‌ها و اثر آنان بر زمین زد و در این میان چنان سخنرانی‌اش طولانی شد که جوانی از شرکت‌کنندگان روی صندلی خوابش برد.

ممنوعیت یادمان برای پروانه و داریوش
پرستو فروهر در رابطه با برگزاری مراسم دهمین سالگرد یادبود والدینش در ایران سخنش را آغاز کرد. پرستو با برادرش آرش به ایران می‌روند تا در خانه‌ی پروانه و داریوش‌ یاد عزیزانشان را گرامی بدارند. اما آنان حتی در خانه نیز اجازه‌ی مراسم یادبود نمی‌یابند. روز 1 آذر دور خانه را نرده می‌کشند تا کسی به خانه‌ی آنان وارد نشود و ایستادن در اطراف خانه و کوچه نیز ممنوع است.
جوان کُردی صبح زود خود را از کردستان به خانه‌ی آنان می‌رساند و تنها مهمان آن روز آنان است، اما به هنگام ترک خانه دستگیر و بازجویی می‌شود.
فردای آنروز با دوازده نفر از نزدیکان به گورستان می‌روند، اما سه برابر آنان مأموران دولتی گور پروانه و داریوش را دوره کرده‌اند و از آنان فیلم می‌گیرند.
وی از خانواده‌های دیگر جان‌باختگان می‌گوید. از فرخنده حاجی‌زاده که برادر شاعرش حمید را با پسر ده‌ساله‌اش کاوه در کرمان به قتل می‌رسانند
پرستو گفت که قتل‌های سال 77 حلقه‌ای است از خشونت و کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی.
وی تنها دست‌آورد بازماندگان این فجایع را روشنگری و بیان آن می‌داند که نقطه‌ی عطفی شد در "دادخواهی"، چراکه در رابطه با پروانه اسکندری، داریوش فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، حکومت اسلامی به قتل آنان از سوی مسئولین دولتی اعتراف کردند.
متهمان این پرونده که از رؤسای وزارت اطلاعات بودند، گفته‌اند که حذف فیزیکی دگراندیشان وظیفه‌ی آنان بوده و پی‌گیری و محاکمه نشده‌اند. وزیر اطلاعات وقت نه‌تنها برائت شد، بلکه سمت دادستان کشور را بر عهده گرفت، اما آقای زرافشان وکیل متهمان محکوم و زندانی شد.

داستانی تراژیک، اما واقعی
سهراب مختاری از خاطراتش از روزهای تلخ ناپدید شدن پدر و سپس خبر قتل او می‌گوید. خاطره‌ای دردناک که با نثر زیبای سهراب 22ساله درهم‌می‌آمیزد و به داستانی تراژیک می‌ماند.
از کتاب‌ها، مجله‌ها، پیاده‌روی‌ها و نوشتن‌های پدر می‌گوید. پیاده‌روی به او تمرکزحواس می‌داده. عادتی که از زمان زندان با خود داشته.
محمد سال‌ها پیش خواسته بوده که جسدش را به خاک نسپارند، بلکه بسوزانند و این را یک‌هفته پیش از قتل‌اش از سهراب 12ساله درخواست می‌کند. او بهت‌زده به پدر می‌نگرد و نمی‌داند که پدر مرگ را در یک‌قدمی خود می‌بیند.
سهراب از قتل پدر از سوی مأموران اطلاعات می‌گوید و پرتاب کردن جسد در بیابان‌های امین‌آباد و از شیون مادر و نیز از برادری که هنگام شناسایی پدر در سردخانه چنان بر چهره‌ خویش می‌کوبد که یک‌هفته اثر کبود آن می‌ماند.

جاودانگی آثار جان‌باختگان
سیما صاحبی، همسر محمدجعفر پوینده، از فعالیت علنی کانون نویسندگان ایران می‌گوید که چون مخفی نبود، پس شکننده بود و نویسندگان چاره‌ای جز علنی بودن ندارند، چراکه می‌نویسند.
پوینده که اعلامیه‌ی حقوق بشر را ترجمه کرده بود، می‌خواسته که آن را روز 18 آذر و در سالروز حقوق بشر منتشر کند. ناشر همان روز کتاب را منتشر می‌کند، اما طنز تلخ تاریخ آن است که همان روز نیز پوینده به قتل می‌رسد.
سه روز بعد که سیما از سردخانه و شناسایی همسرش به خانه برمی‌گردد و کتاب را می‌خواند، حقوق بشر در برابر حذف دگراندیشان در ایران شعاری بیش به نظرش نمی‌رسد. اما می‌داند که اندیشه‌ی آنان بازتولید خواهد شد و آثارشان جاودانه خواهد گشت.
و امید او جوانانی است که یاد و اندیشه‌ی آنان را زنده نگه می‌دارند، به همراه بازماندگانی که در ارتباط با یکدیگر جبهه‌ی خود را محکم‌تر می‌کنند.
 
سه‌دهه سرکوب و کشتار
منیره برادران سیر این قتل‌ها را از ابتدای انقلاب برمی‌شمرد. وی به نیروهای فشار در خیابان‌ها اشاره می‌کند که از سوی حکومت اسلامی رهبری می‌شدند و در برخی از شهرها همچون جهرم دست به قتل و یا حتی تکه‌تکه کردن مخالفین حکومت می‌زدند. نمونه‌هایی که ما سپس تر در قتل شاپور بختیار در پاریس، فریدون فرخزاد در بُن و پروانه و داریوش فروهر می‌بینیم.
وی اشاره کرد که در سال شصت جمهوری اسلامی بدون دیوان‌سالاری قضایی دست به اعدام زندانیان سیاسی زد. منیره قتل‌های زنجیره‌ای را با قتل‌های زندانیان در سال 67 مقایسه می‌کند و آنها را بیرون از حیطه‌ی قانون جمهوری اسلامی نمی‌بیند.
وی "دادخواهی" و "کمیسیون حقیقت" را ابزارهایی برای ارتقاء آگاهی و شناساندن آمران و مسئولان فجایع می‌داند و آن را نه سهل و کوتاه‌مدت، بلکه امری مربوط به فردا می‌نگرد. همانگونه که محاکمه‌ی نازیان، دیکتاتورهای شیلی و یا اسپانیا در زمان ما هنوز ادامه دارد.

وجدان جریحه‌دار شده
در پایان فیلمی به نام "ایران، وجدان جریحه‌دار شده" از جمشید گلمکانی به زبان انگلیسی پخش شد که با خاکسپاری پروانه اسکندری و داریوش فروهر و جمعیتی که بر آنان درود می‌فرستند، آغاز گشت. پرستو فروهر از خشمِ سیل جمعیتی می‌گوید که می‌ترسیدند، اما آمدند.
فیلم گذری به زمان شاه، فقر و حلبی‌آبادها دارد و سپس تصویرهای انقلاب را می‌بینیم. مهدی سامی از 200 عملیات رژیم در خارج از کشور می‌گوید، از ده‌ها هزار نفری که در زندان‌ها به قتل رسیده‌اند و نیز از کشتارهای کردستان و تیرباران‌های بدون دادگاه و محاکمه. فیلم به دلیل نارسائی‌های فنی نیمه‌تمام می‌ماند، که این به معنای پایان برنامه نیز بود.

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1331