نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

حجاب اجباری و چالش‌ها
   1388-04-05– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
   


شادی صدر، فوق‌لیسانس رشته‌ی حقوق بین‌الملل، وکیل دادگستری و کنشگر جنبش زنان، از سخنرانان کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در شهر هانوفر است.

وی نگران عزیزان و مبارزان در ایران که سخنرانی را برایش دشوار کرده، پرداختن به وقایع این سی‌ساله را مهم می‌داند و بحث‌اش را در بیستمین کنفرانس بنیاد با موضوع "حجاب اجباری و فمینست‌های ایرانی؛ داخل و خارج از ایران" آغاز می‌کند.

 فقدان بحث حجاب اجباری

شادی با گذری به اکسیون‌های ضد حجاب اجباری در اوان حکومت اسلامی، فقدان جنبش مستقل زنان را در کنار عدم ائتلاف گروه‌های سیاسی بر سر مسائل زنان، دلیلی بر پیگیری نشدن حجاب اجباری می‌داند.

همچنین سرکوب مبارزان سال‌های شصت را از سرکوب زنان و حجابی که با بهانه‌هایی چون شرایط جنگی، امنیت داخلی، عزاداری و احترام به خون شهدا، به زنان تحمیل شد، جدا نمی‌کند.

از سوی دیگر، بسیاری از فمینیسمت های سکولار در دهه‌ی شصت یا اعدام شدند یا زندانی و تبعید و فضای ترس چنان شدید بود که هر بحثی را در فضای عمومی ناممکن می‌کرد.

فمینیست‌های مذهبی اما نه‌تنها مشکلی با حجاب نداشتند، بلکه آن را جزئی از هویت خود می‌دانستند و حجاب به آنان اختیار می‌داد که در اجتماع حضور داشته باشند.

آنان مسائل حقوقی چون حضانت، طلاق، قضاوت و ارث را مطرح می‌کردند و در چارچوب شریعت و مذهب دنبال راه‌کار بودند، اما بحث حجاب اجباری در میان آنان جایی نداشت.

در دهه‌ی هفتاد کمی فضا باز شد و فمینیست‌های سکولار نیز فضایی برای فعالیت یافتند، اما آنان نیز طرح مسئله‌ی حجاب را در الویت خواست‌های مبرم خود نگذاشتند و طرح آن را فدای بحث‌های دیگری کردند که کم‌خطرتر به نظر می‌رسید.

در این دوره هر دو گروه زنان فمینیست و سکولار ـ با وجود خاستگاه‌های گوناگون خود ـ طرح حجاب را در گستره‌ی تئوری و عمل حذف کردند، حذفی که کمابیش ادامه دارد.

با وجودی که مقاومت زنان در برابر حجاب، بویژه در میان طبقات متوسط شهری، گسترده هست، ولی وارد عرصه‌ی جنبش نمی‌شود و در گستره‌ی تئوری کاری برای حجاب انجام نمی‌پذیرد. و بحث‌های ضدحجاب خارج‌کشوری‌ها هم راه‌کاری برای زنان داخل نیست، چراکه اتحاد عملی میان آنان وجود ندارد.

نگاه بنیادگرا

شادی سیطره‌ی گفتار بنیادگرایی در میان فمینیست‌های ایرانی را در این می‌بیند که هیچگاه به حجاب برخوردی ریشه‌ای نکرده اند.

نگاه زنان مذهبی و سکولار به یکدیگر در ابتدا بسیار منفی است که نمودی از نگاهی بنیادگرایانه است و انسان‌ها را به "خودی" و "غیرخودی" تقسیم می‌کند.

بر اساس این نگاه "خودی" حقیقت محض است و "غیرخودی" دشمنی که باید حذف شود. حجاب نقشی اساسی در شکل‌گیری هویت داشته و به همین دلیل در تعیین "من" و "دیگری" نقش دارد.

نتیجه‌ی چنین نگاهی مبارزات اجتماعی را اتومیزه می‌کند و مقاومت جمعی را به مقاومت گروه‌های کوچک و یا فرد تنزل می‌بخشد.

نقش سرکوب

شادی به سرکوب مداوم هم اشاره می‌کند و اینکه هر مقاومتی حد معینی دارد. سرکوب، جنبش بزرگ را به گروه‌های کوچک تبدیل می‌کند و سپس به تک‌تک زنان.

سرکوب در کنار اتومیزه کردن جنبش، ترسی را نیز در ما نهادینه کرده. و این ترس نه‌تنها بدن و سکسوآلیته و ظاهر را، بلکه ذهن را نیز کنترل می‌کند.

ترس، سرکوب و کنترل، دلایلی هستند بر خودسانسوری و شستشوی مغزی. بدین گونه شعار "یا روسری یا توسری" به این نظر که "یه روسری سر کردن که کسی را نکشته" تبدیل می‌شود.

روسری را به سادگی می‌توان برداشت، اما حجاب ذهن فرهنگ ساخته و زدودن آن ساده نیست. فرهنگی که حجاب را امنیت می‌انگارد و آن را تا حدی لازم می‌بیند.

الویت‌های جنبش

شادی می‌پرسد که بر چه اساسی مسئله‌ی حجاب از مسائل اصلی زن ایرانی نیست؟ الویت‌ها را چگونه و با چه دلایلی مشخص و تعیین می‌کنند؟ آیا می‌توان از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی یعنی "حق بدن" بدین سادگی گذشت؟

و پاسخ می‌دهد که الویت‌های ما را ذهن ما پشت درهای بسته تعیین کرده. ذهنی سرکوب و خودسانسور شده، تنیده در ترس.

وی تنها راه غلبه بر ترس را مواجه شدن با آن می‌داند. از نظر وی بنیادگرایی در ایران در حجاب اجباری تنیده و مرزهایش را با آن تعیین می‌کند. بنابراین تقابل با حجاب اجباری، به معنای تقابل با ساختار سیاسی است و به همین دلیل نیز پرهزینه.

http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1668