نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

 

در حسرت بنفشه

 

دگرباره حسرت

نوروز در راه است

نوروز خاطره‌

حسرت‌

خاطره‌های دور

یادهای کودکی

بوی خاک باغچه‌ی خانه

گلی که از گل‌فروشی دوره‌گرد

پدر می‌خرید و با من

در باغچه‌ی خانه می‌کاشت

بنفش و سفید و زردفام

انگشتان کوچکم

بر گلبرگ‌ها می‌نشست

انگشتانی کوچک و لطیف

انگشتانی پر از آرزو و امید

بر مخمل درخشان بنفشی

که زیباترین رنگ‌ را

جامه داشت

گلی پنج‌روزه

که در خاطرم تنید

جاودانه

و در یاد من جاودانه گشت

حسرت آن بنفشه‌ی کوچک

آن دستان کودکانه

که یأس نمی‌شناخت

تبعید نمی‌شناخت

و نمی‌دانست

که نوروز در سرزمینی بیگانه

چه بی‌رنگ و بوست

چه غمگین است

نوشین شاهرخی    18/ 03/ 2006